ماهم نوجوان هستیم آن ها هم نوجوان بودند

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آسایشگاه جانبازان سارالله» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

 

امروز قصه ی ..... دختری است که ...

... امروز قصه دیگر ، قصه ی والفجر 8 و عراقی های بد جنس نیست. قصه ی دختری است که به خاطر زخم های شیمیای پوست بدن پدرش ، عمری است که حسرت یکبار در آغوش گرفتنش را دارد و روی پله های آسایشگاه (آسایشگاه جانبازان ثارالله)نشسته و سرش به نرده ها تکیه داده و بغض روی بغض تلنبار کرده است. قصه ، قصه ی زهراست که دعا که دعا می کند ، آخر آدم که نمی تواند با فتوسنتز زنده بماند!!!

او هموز امید دارد وتا ابد امید دارد به خدایی که هرشب در نمازه شبش ضدایش میکند.

وقصه هادی که گریه امانش نمی دهد که از مادر صحبت کند . که مادری که طاق شد وتحمل نکرد و رفت .

سالها از پایان جنگ میگذرد اما زخم های آن هنوز به شدت و همان دردناکی آن روزهاست ....

راوی : زهرا فرهنگ نیا

  • شهید نوجوان